زبانحال حضرت رقیه سلاماللهعلیها با سر مطهر پدر
دیگر شکستن ندارد، بال و پر کوچک من میترسم از هم بپاشد، این پیکر کوچک من آه ای سر روی زانو، ای ماه آشفته گیسو دیشب خودت روضه خواندی، بر منبر کوچک من این درد درمان ندارد، میدانم امکان ندارد زخم سرت را ببندی، با معجر کوچک من غارت گران دل نکندند، از گوش و از گوشواره انگشت و انگشتر تو، انگشتر کوچک من آتش به جان جهان زد، دستی که با خیزران زد یا بر لب خونی تو یا بر سر کوچک من بابا بـرایم دعـا کن، شـام مرا کربلا کن یکبار دیگر صدا کن: ای دختر کوچک من! |